تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
چرا موسیقی ما را احساساتی می کند؟
ADv ADv

درباره ما:

توجه : وبلاگنويس گرامي لطفا در داخل كد هاي قالب خود اين متن را پيدا كنيد و متن دلخواه خود را جايگزين كنيد...
براي جستجو سريعتر ميتوانيد از كليد هاي ctrl+F استفاده كنيد...

بايگاني

آمار

    تعداد آنلاین : 0
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
    هفته گذشته : 1
    ماه گذشته : 2
    سال گذشته : 21
    بازدید کل : 92
    کل مطالب : 16
    نظرات : 0

چرا موسیقی ما را احساساتی می کند؟

نوشته : خودم | در : چهارشنبه 18 خرداد 1401 |

یک عصب شناس توضیح می دهد که چگونه موسیقی زبان احساسات است.


(در درون علم) -- از یک ملودی ساده و تنهایی گرفته تا یک سونات پیچیده، گاهی اوقات به نظر می رسد که موسیقی می تواند مستقیماً با قلب شما صحبت کند، به زبانی که شما نمی دانید، اما احساسات شما را درک می کنید.

و این به این دلیل است که موسیقی یک زبان است. زبان عاطفه. و منظورم به معنای واقعی کلمه است. موسیقی ساختار، پیشرفت و نحو دارد - درست مانند زبان. مغز حتی نحو موسیقی را با استفاده از همان ناحیه ای که برای پردازش نحو زبان استفاده می کند، پردازش می کند. دفعه بعد که صحبت احساسی شخصی را می شنوید، به ویژگی های آکوستیک صدای او گوش دهید - آنها موسیقی با همان احساس را منعکس می کنند: سریع، بلند و بلند برای هیجان و شادی، آهسته تر و ملایم تر برای مالیخولیا.

بنابراین اگر موسیقی یک زبان است، چگونه معنای خود را منتقل می کند؟ بالاخره هیچ کلمه ای ندارد، اینطور نیست؟ در سطح بسیار ابتدایی، فیزیکی، صداهای بلند و سریع ما را بیشتر از صداهای آرام آرام هیجان زده می کند، زیرا ساقه مغز ما برای توجه به این نوع صداها در محیط تنظیم شده است. برخی از آکوردها به دلیل اینکه چگونه صداها را به زیر و بم های مختلف تقسیم می کنیم، خوشایند به نظر می رسند: آکوردهای ساده هارمونیک، همخوان، مانند ماژور، به راحتی انجام می شوند، اما آکوردهای پیچیده هارمونیک، مانند ترتون ها، سخت تر تشخیص داده می شوند و بنابراین آنها را ناهماهنگ می دانیم. اما این مکانیسم های مغزی خودکار تنها آغازی هستند که چگونه معنا را در موسیقی می خوانیم.

بیشتر اهمیت احساسی که در موسیقی می‌یابیم از تجربه زندگی خودمان ناشی می‌شود: در حالی که هنوز در گهواره می‌آموزیم موسیقی را که می‌شنویم با محیط عاطفی که در آن می‌شنویم مرتبط کنیم - بنابراین لالایی مادر ممکن است خاطرات آرامی را در ما ثبت کند. برای کلیدهای اصلی، در حالی که یک ناله عاشقان در یک جزئی ما را به یاد جدایی ها و دوست دخترهای سابق می اندازد. اگرچه همیشه اینطور نبود: به هر حال، فرهنگ‌های غربی درک بسیار متفاوتی از ناهماهنگی با موسیقی عربی یا راگاهای هندی دارند. آهنگ پیشنهادی: ناصر زینعلی

اما ما فقط احساسات را در موسیقی حس نمی کنیم. ما هم آن احساسات را احساس می کنیم. چگونه؟ چگونه می تواند ما را مجبور کند که واقعاً همین احساس را داشته باشیم؟ یک احتمال این است که وقتی محتوای احساسی موسیقی را فهمیدیم، جمعیتی از سلول های مغز به نام نورون های آینه ای را فعال می کند. این سلول ها رفتارهایی را که ما در دنیای اطراف خود درک می کنیم، شبیه سازی ذهنی می کنند، که به ما در درک اجتماعی و همدلی کمک می کند. در این مورد، آنها به ما اجازه می‌دهند با احساسات موسیقی همدلی کنیم و با فعال کردن سیستم لیمبیک - مرکز احساسات مغز، همان احساسات را در ما تحریک کنیم.
 


تئوری دیگر این است که ضربان ریتم ها و فرکانس امواج صوتی، در واقع نوسانات درونی نورون های مغز را هدایت می کند. گروه‌های مختلف نورون‌ها شلیک خود را با سرعت‌های متفاوتی همگام می‌کنند – برخی آهسته‌تر، حدود یک تا پنج بار در ثانیه، برخی دیگر نزدیک‌تر به ۲۰ بار در ثانیه – و سرعت‌های متفاوتی با حالت‌های خلقی متفاوت مرتبط است. از طریق تحریک شنوایی، موسیقی می‌تواند نورون‌ها را با سرعت خاصی به سمت شلیک سوق دهد - گویی مغز ما در حال طنین‌اندازی است - که خلق و خوی کلی ما را تنظیم می‌کند.

اما برخی از قوی‌ترین واکنش‌های ما به موسیقی ناشی از انتظار، تنش و سپس وضوح است. اما محاسبه چیزی که پیچیده است به قدرت پردازش عظیم مغز ما نیاز دارد. انسان‌ها پیش‌بینی‌کننده‌های خبره هستند - ما همیشه در تلاش هستیم تا بفهمیم در آینده چه اتفاقی می‌افتد و چرا. همانطور که ما به موسیقی گوش می دهیم، مغز ما به طور مداوم در تلاش است تا آنچه را که در راه است حدس بزند، بر اساس آنچه که به تازگی شنیده ایم و بر اساس تجربه ما از موسیقی در طول زندگی مان. شما حتی می‌توانید لحظه‌ای را که ما به معنای موسیقی پی برده‌ایم، با یک جهش در فعالیت الکتریکی ثبت‌شده در سراسر مغز ببینید.

برای پیش بینی هارمونیک و ملودیک ساده تر، از قشر شنوایی خود استفاده می کنیم. اما برای تغییرات نحوی و ساختاری انتزاعی تر، از لوب های فرونتال استفاده می کنیم. این نواحی به شدت با سیستم لیمبیک نیز در ارتباط هستند - که هم به پردازش موسیقی کمک می کند و هم بافت احساسی را به عنوان حلقه های اطلاعاتی بین نواحی به عقب و جلو، با جزر و مد قطعه اضافه می کند.

با استفاده از این مدارها، مغز ما سعی می کند آنچه را که در آینده می آید محاسبه کند، و برای قضاوت در مورد صحت این پیش بینی ها از سیستم پاداش مغز - دوپامین - استفاده می کنیم. یک حدس درست مقداری دوپامین لذت‌بخش می‌دهد، یک حدس نادرست هیچ نتیجه‌ای ندارد، و یک وضوح غیرمنتظره و لذت‌بخش یک انفجار بزرگ ایجاد می‌کند! آیا می‌دانید در یک لحظه موسیقی زیبا چه هیجانی به شما دست می‌دهد؟ آن سرمایی که روی پوستت جاری می شود؟ می‌توانید پیش‌بینی کنید که چه زمانی احساس می‌کنید از هجوم دوپامین به هسته اکومبنس - یک گره کلیدی در سیستم پاداش. سپس هسته اکومبنس با فعال کردن سیستم عصبی خودمختار، واکنش فیزیکی را که شما احساس می‌کنید، آغاز می‌کند.

پس چرا ما تبدیل به گونه موسیقی شدیم؟ هیچ حیوان دیگری این کار را نمی کند. این یک سوال تکاملی است که داروین را به چالش کشیده و هنوز هم درباره آن بحث می شود. https://t.me/s/MusicvarChannel


برچسب ها : ,

مطالب پيشين